دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گِلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
نظرات شما عزیزان:
zahra 
ساعت1:14---6 آذر 1391
salam arash jaan jaleb bood sheeret .b manam sar bezanii khosh hal misham پاسخ:سلام زهرا مرسی که به وبلاگ من سر زدید
امبدوارم بتونم برای شما عزیزان کار مفیده کرده باشم
http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(2http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(8).gif).gif
ali 
ساعت0:39---6 آذر 1391
با سلام خدمت شما دوستان گرامی شما میتوانید هرگونه سوال ویا مشاوره در مورد گیاهان دارویی و یا داروهای شیمیایی و یا ترک کردن بعضی از قرصها مانند دیازپام و ترمادول و ... دارید در قسمت نظرات ویلاگ ما نوشته و جواب خود را در کوتاهترین زمان ممکن دریافت نمایید با تشکر. پاسخ:درود بر شما دوست گرامی
چشم حتما اگه سوالی داشته باشم میپرسم
|